زندگی یعنی دیدن چیزای کوچیکی که تو زندگی مون وجود داره و شاکر اون بودن 

مادر ینی زندگی

پدر یعنی زندگی

همسر یعنی زندگی فرزند یعنی زندگی

خواهر و برادر یعنی زندگی

البته به نظر من اینها بزرگند 

حالا چیزهای کوچیک

زنده بودن یعنی زندگی

دیدن یعنی زندگی

شنیدن یعنی زندگی

حرف زدن یعنی زندگی

کار کردن یعنی زندگی 

راه رفتن یعنی زندگی

ای وای اینم که نشد که اینها هم بزرگند

صبر کنید ایندفعه حتما کوچیکند

افتادن برگ از درخت یعنی زندگی

دیدن درخت و گل تو پارک یعنی زندگی

خوردن چای تو سرما و دیدن آسمان از پنجره خونه یعنی زندگی

میهمانی رفتن یعنی زندگی 

سینما رفتن یعنی زندگی

ای وااااای اینها هم که بزرگند ,اصلا من نمیتونم چیزهای کوچیک پیدا کنم شما میتونید؟